دختران ذهنم

بین بودن و نبودن ..
حائلی است بس بزرگ ..
بودن با نبودن چه فرقی داره .. ؟

من هستم ..
می بینم .. حس می کنم ..
نفس می کشم ..

گاهی اوقات فکر می کنم شاید مارو فرستاده که روحمونو به تعالی برسونیم ..

اما نمی تونم جواب این سوالمو بدم :
پس چرا تو ماده زندانی شدیم .. ؟

چرا روحمونو آزاد نذاشته .. ؟!
چرا جسم ..؟!

هر چی هست ..
مطمئنم بودن تک تک ما برای اون مهمه ..

دوسش دارم .. واسه اینکه همیشه جلو چشممه .. همیشه هست ..

تنها کسی که هیچ کی نمی تونه درکش کنه ..
اون از درک ما بالاتره ..

حالا ما مختاریم که مصداقمونو اون بگیریم .. یا یه چیزه پوچ ..
"هبه" ای که بهمون داده هدر ندیم ..!

دوسم داره .. امیدوارم یه روزی منم بتونم تسلیمش بشم ..

عطش من از هیجان و جوشش و خروش نیست ..از شوق آشناییس ..همین ..!